کد مطلب:36606 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110
[صفحه 133] نردبان خلق این ما و منی است هر كه بالاتر رود ابله تر است (مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 2762 -3) داستان «نحوی و كشتی بان» در مثنوی نیز به همین معنا اشاره دارد: نحوی هنگامی كه در كشتی نشست از سر كبر رو به كشتیبان نمود و از وی پرسید كه آیا تو نحو می دانی؟ كشتیبان پاسخ داد: «نه». نحوی گفت كه پس نیم عمرت بر فناست. سپس كشتی در طوفان و گردابهای هائل گرفتار آمد. كشتی بان از نحوی پرسید كه آیا شنا بلد هستی؟ پاسخ داد: «نه». گفت: پس تمام عمرت بر فناست: محو می باید نه نحو اینجا بدان (مثنوی، دفتر اول، بیت 2846) علوم- اعم از علم نحو یا فیزیك یا فلسفه یا...- اگر پندار خودبینی را متورمتر كنند، از جهل فروتر و بدترند: آب دریا مرده را بر سر نهد چون بمردی تو ز اوصاف بشر فقه فقه و نحو نحو و صرف صرف (مثنوی، دفتر اول، ابیات 2852 -3 و 2847) مرده شو تا مخرج الحی الصمد (مثنوی، دفتر پنجم، بیت 551) [صفحه 134]
نباید نیاز انسان به خداوند را در حاجتش به رزق و روزی یا خوراك و پوشاك منحصر دانست. این حاجات عمیق، بشر را از فرعونیت و خودبینی رهایی می بخشد. به همین دلیل است كه عارفان و بزرگان ما به جد با كبر و خودبینی در پیچیده اند. انسان خودبین، مشرك است چرا كه در این عالم به جز خدای واحد، به خدای دیگری هم قائل است، یعنی، خود را هم خدا می داند. آن كس كه به ضعفها و عجزها و حقارتهای راستین خود واقف است، به خودبینی مبتلا نمی گردد:
عاقبت زین نردبان افتادنی است
كاستخوان او بتر خواهد شكست
گر تو محوی بی خطر در آب ران
ور بود زنده ز دریا كی رهد
بحر اسرارت نهد بر فرق سر (...)
در كم آمد یابی ای یار شگرف
زنده ای زین مرده بیرون آورد
صفحه 133، 134.